Tuesday, August 16, 2016

...

بعضی وقت فکر می کنم کار هایم خارج از مدیریت من میشود چون یک نوع احساس در وجود خود احساس میکنم که حتی نمی توانم همین احساس را بیان کنم.  این یک احساس است خیلی خفیف ولی مرا هم آهسته آهسته ضعیف می کند و من به همین لحظه قادر به هیچ کار نیستم. نمی دانم مشکل مدیریت من است و یا این احساس لعنتی خیلی بد است.
کاریکه من در این اوقات می کنم اول نهایت تلاش دارم که کار هایم را پیش ببرم تا مدیریت را از دست ندهم اما خدا  ناخواسته اگر موفق به این کار نشدم چندین آهنگ های که کمی دوست دارم به صدای خیلی خیلی ده هدفون گوش میکنم و از این آهنگ لذت میبرم.
بعد از اینکه حالتم کمی بهتر شد به هوش می آیم  همرای خود می گویم چقدر بد همه کار های من نا انجام داده مانده و من آهنگ گوش کردم و در همین لحظه است که دو باره بالای خود قهر می شوم و دوباره شورع به کار میکنم و باز هم اگر قاد به انجام دادن اش نشدم باز شروع به تشویش کردن می کنم.. خلاصه ده طول ماه یک دو روز همین دیوانگی را انجام میدهم. 

0 comments:

Post a Comment

 
Design by Wordpress Theme | Bloggerized by Free Blogger Templates | Best Buy Printable Coupons