Wednesday, March 16, 2016

ترس

ترس احساسی است که انسان را غمگین و افسرده میکند و هیچ انسان دوست ندارد که تا احساس ترس را داشته باشد و همواره همرایش همقدم باشد. بعضی وقت این احساس لعنتی خود بخود به سویت می آید هر قدر که همرایش مبارزه  کنی باز هم موفق نمی شوی که از خود دور کنی.
من هم بعضی وقت این احساس لعنتی را دارم و هر لحظه مرا از بین میبرد. هر چند خیلی انسان شاد هستم و هر وقت که زیاد خسته باشم یک آهنگ شاد را با صدای بلند روشن میکنم و خوب میرقصم که توسط این آهنگ و رقص تا ترس و اضظراب را از خود دور کنم. حتی بعضی وقت افتخار میکنم از اینکه یک دختر هستم و هر وقت که غمگین هستم دل خود را همرای یک آهنگ شاد، شاد میکنم.
یکی از عادت بد من این است که وقتی این احساس ترس را داشته باشم ویا غمگین و خسته باشم، دوست ندارم حتی با کسی که قلبا نزدیک هستم در تماس باشم و همرایش قصه کنم و درد دل کنم( چون من نمی خواهم به خاطر این احساس لعنتی من او هم غمگین شود)( البته انسان نیاز دارد بیشتر تا در این حالت کسی همرایش همکلام باشد) و هیج وقت موفق هم  نشدم که خود را قناعت بیدهم تا در همان لحظه همرایش هم سخن شوم. هر چند هیچ وقت نزدیک ترین شخص زندگی خود را در جریان نماندم چون قلب ما خیلی نزدیک است حتما خودش در همان وقت همرایم گپ میزند و سوال میکند که خوب هستی کدام مشکل نداری؟  و نهایت تلاش میکند تا من بخندم و او در قسمت خندیدن من خیلی موفق است.

اما بعضی وقت واقعا ترس از آینده را دارم که چی خواهد شد....... و این یعنی مرگ تدریجی

0 comments:

Post a Comment

 
Design by Wordpress Theme | Bloggerized by Free Blogger Templates | Best Buy Printable Coupons