امروز جمله از روز اول هفته بود، من هم طبق
معمول از خواب برخواستم و صبحانه را آماده کرده بودم، صبحانه را صرف کردم بعد
آمادگی دفتر را گرفتم. آماده شدم و موتر آمد طرف دفتر رفتم. در دفتر کار های که
برای این هفته بود همه آنها را مرور کرده و پلان را برای این هفته خود ساختم.
مثل همیشه در جلسه هفته وار رفتم تا شریک کنم که
کار های هفته گذشته چطور بود و در این هفته جاری کدام پلان ها دارم؟ در جلسه از
کارکرد های هفته گذشته گزارش دادم و گفتم شماره یک، دو و غیره پلان من است.
این جلسه نشد بلا شد برایم. خدا شاهد است از همان
لحظه که سرم از درد میکفد و هر کاری را که انجام میدهم هیچ تاثیر ندارد.
بعد از چاشت پلان طرح کردم که شاید بعد از یک
ساعت پیاده روی خوب شوم اما هیچ نتیجه نداد، و بعدآ وقتی خانه آمدم پلان شوم دیگری
را طرح کردم، متاسفانه او هم هیچ اثر نکرد و در آخر تلاش کردم که کمی استراحت کنم
شاید این نتیجه بدهد بدبختانه هر قدر تلاش کنم که خواب شوم متاسفانه اینبار خواب
نرفتم.
و حال همچنان سر محترم من درد میکند و درداش
ادامه دارد.